طی چند روز گذشته بحث اعدام و دلایل انجام آن در بسیاری از وبلاگ ها بسیار داغ شده بود . تمامی این حساسیت ها به خاطر حکم ناجوانمردانه ای بود که در رابطه با یک جوان روزنامه نگار ، وبلاگ نویس و فعال سیاسی صادر شد . حکم صادره اعدام بود . نمی دانم لازم است توضیح بیشتری در رابطه با جرم(؟) های انجام شده بدهم یا فکر می کنید با همین کلمات به عمق فاجعه پی بردید . شخصی به خاطر فعالیت سیاسی اعدام شد .
اینکه این شخص یعنی یعقوب مهرنهاد به چه دلیل اعدام شد ، بماند . چون اطلاعات زیاد دقیقی از فعالیت های ایشان نیست ، جز همتنها که ذکر شد . خیلی ها تخلف در وبلاگ نویسی را نیز جزء جرم ها به حساب آوردند و کلی هم سر و صدا به پا کردند که از این به بعد دیگر نمی توان آزادانه در دنیای مجازی نوشت و جان وبلاگ نویسان در خطر است . اما من فکر نمی کنم که این طور باشد و وبلاگ نویسی بخش بسیار کوچکی از کارهای یعقوب مهرنهاد بوده . من با مشاهده ی وبلاگ ایشان که حتی تا به امروز فیلتر هم نشده مطلب نامربوط و خلافی ندیدم . امیدوارم که اعدامش هم به خاطر این فعالیت ها نبوده باشد .
اما بحث اعدام و اینکه چه کسانی به چه دلیل باید اعدام شوند . به این نوشته از این وبلاگ که در رابطه با اعدام های انجام شده ی کشور طی سال های اخیر است ؛ توجه کنید .
مشخصات بیست نفر از اعدام شدگان را در اینترنت یافتم. ده نفر از آنها قصاص قتل عمد بودند. قتل هایی که شاید از سر عصبانیت به انجام رسیده، انسان هایی که نه قاتل بالفطره بودهاند و نه فرصت دوباره به ایشان تهدیدی برای اجتماع محسوب میشده. خواندن داستان و ماجرای گرفتن حکم اعدام این ده نفر برایم بسیار آزاردهنده بود. درست است که قتل اتفاق افتاده و منظور من تایید آن نیست.
اما نیم نگاهی کافیست که ببینیم عدم توانایی بر مهار خشونت و کنترل احساسات لحظهای منجر به قتل یک فرد شده و خانوادهای را داغدار نموده است. آیا این نشان از اصلاحناپذیری فرد خاطی دارد؟ اصلا فارغ از نفس درستی یا نادرستی مجازات اعدام، تناسب جرم و مجازات رعایت شده است؟
این که هرکس از روی عصبانیت مرتکب به قتلی شود . بعد بگوییم ، اشکال ندارد عصبانی بوده ، اشتباه است . اما برای چه اعدام را یک کار اشتباه می دانیم ؟ می توانیم از این ماجرا اینگونه تصور داشته باشیم که وقتی شخصی در جامعه ایجاد هرج و مرج می کند ، به صورتی که از کنترل خارج می شود و زندگی عادی خود را در پیش ندارد به دنیای دیگری برای رسیدگی فرستاده می شود . گرچه شاید اعدام به قدری جدی است که این تعریف را مناسب نمی داند .
یا به این نظر نگاه کنید که طرف چقدر دلش برای جوونای مردم سوخته ؟
دلم میخواااااااااااد گریه کنم .
چرا اینقدر راحت جون آدمها رو میکیرن !!
اونم کسایی که سهوا مرتکب قتل شدن .
واقعا اون قاضیی که حکم اعدان اینها رو داده دیشب راحت خوبیده ؟ یعنی یه ذره هم احتمال نمیداده که حکمش ایراد داره و چند نفر از اینها حداقل شایسته اعدام نیستند !!!
من هم نمی فهمم قاضیی را که حکم اعدام اینچنین میدهد .
مطمئنا اگر یکی از این افراد اعدامی به پست این دوست عزیزمان می خورد . یکی از پایه های ثابت اعدام طرف بود . اگر همین جوان به او حمله می کرد و یا کارهایی بدتر از آن را با این دوست عزیز انجام می داد ، بازهم همین طور از جوان دفاع می کرد ؟ مطمئنا نه . اینها تماما به کسانی برمی گردد که نشسته اند و منتظر اتفاقی اند تا به مخالفت از آن بپردازند . فقط برای اینکه در یک حرکت شرکت کنند . غافل از اینکه هدف از این حرکت چیست .
خواندن این نظر نیز خارج از لطف نیست :
سلام دوست عزیز
من کاملا با نظر شما مخالف هستم
اگر شما هم در منطقه ۱۷ تهران زندگی میکردید و مادر و خواهر شما نمی توانستند بعد از ساعت ۱۰ شب از خانه خارج شوند و به طور کلی هر شب فحش و دعوا در خانه شما طنین انداز شود ان وقت از چنین ادم هایی احساس تاسف نمیکنید چون که اینها ادم نیستند حیوانهایی در چهره ادم هستند (همان ادم نماها)
کسانی که در بالا شهر زندگی می کنند و نفسشان از جای گرم بیرون می آید ، تحویل بگیرند .
+ نوشته هایی فوق العاده در رابطه با این موضوع
دوست داشتن در حال بارگذاری...