کرمی که یاد سیستم عامل ملی را زنده کرد

این روزها در حوزه‌ی امنیت، انتشار کرم استارکس نت به یکی از مشکلات کاربران ایرانی تبدیل شده است. کرمی که ظاهرا‌ً هدف اصلی‌اش رایانه‌های صنعتی و مهم کشور و ربودن اطلاعات از آنهاست. با انتشار این کرم مانند همیشه اول از همه ضعف دوباره‌ی سیستم عامل ماکروسافت آشکار می‌شود. اما از جهت دیگر دید کور و ناآگاه مدیریتی مسئولان کشور را به ما یاد‌آوری می‌کند که چگونه با استفاده از یک سیستم عامل بیگانه در رایانه‌های حیاتی کشور خطر لو رفتن اطلاعات را زیاد می‌کنند. این اتفاق بهانه‌ای بود تا بار دیگر و بعد از گذشت شش سال افسوس پروژه‌ی خوابیده‌ی سیستم عامل ملی را بخوریم و افسوس این را که تصمیمات در حوزه‌ی فناوری اطلاعات تا کی می‌خواهد غیر تخصصی و سطحی بماند؟

غیر مرتبط: داستان استفاده‌ی من از اینترنت هم ماجرای جالبی دارد. هر بار که بعد از یک هفته می‌خواهم نگاهی به آخرین اخبار بیاندازم و با سرعت کندتر از دیروز اینترنت و یا خبرهای نا امید کننده‌ی دیگری روبروی می‌شوم، ایمان می‌آورم که امروز روز خوش گذرانی و استراحت نیست ایران فردا به من نیاز دارد.

ادامه نوشته »

ایرانسل؛ زوال تدریجی یک غول خسته

یکی از تاجران بزرگ در جایی می‌گوید:« اگر صد دلار پول داشته باشم ، نود و نه دلار آن را خرج تبلیغات می‌کنم و یک دلار آن را خرج کارم» تا با آن نود و نه دلار بتوانم ارزش آن یک دلار کارم را خوبی به دیگران نمایش دهم. این جمله ظاهراً مخصوص آن ور آبی‌ها گفته شده چرا که در فرهنگ ما کم پیش می‌آید که آن یک دلار هم صرف اصل کار شود.

این روزها چنین وضعیت مشابهی برای ایرانسل رخ داده است. شرکتی که از میان هیچ چیز به وجود آمد و به واسطه تبلیغات گسترده‌اش جای خود را در میان مردم ـ که نمی‌دانستند اپراتور تلفن همراه دوتا هم می‌شودـ باز کرد و عملا راه صد ساله‌ی شرکت ارتباطات سیار را یک شبه پیمود. این شرکت کوچک بعد از چند سال به یک غول بزرگ تبدیل شد. تا جایی که کیفیت خدماتش پشت کمیت آنها گم شد و کیفیت بالا را فدای قیمت پایین کرد. و حالا هرچه تعداد کاربرانش بیشتر می‌شود محبوبیتش کاهش می‌یابد و منفوریتش افزایش. اکنون از بسته‌های Gprs ارزان قیمتش که خیلی کم پیش می‌آید آنتن بدهد (اگر هم بدهد سرعتش کمتر از نصف استاندارد است) تا وایمکسی که اصلا به اینترنت وصل نمی‌شود تا نداشتن چیزی به نام احترام به حقوق مشتری و داشتن یک پشتیبانی خوب، همگی گویای این است که مرگ این غول بزرگ فرا رسیده. غولی که مانند بادکنکی به سرعت باد شد و حالا با کوچکترین ضربه‌ای انفجارش گوش همه را کر می‌کند.

این را یادمان باشد که یک شرکت هر چه بزرگتر شود احتیاجش به رضایت مردم بیشتر می‌شود وگرنه مانند همان بادکنک می‌ترکد.

اگر می‌خواهید از یک تجربه‌ی زنده آگاه شوید این نوشته را بخوانید.

ادامه نوشته »