یکی از تاجران بزرگ در جایی میگوید:« اگر صد دلار پول داشته باشم ، نود و نه دلار آن را خرج تبلیغات میکنم و یک دلار آن را خرج کارم» تا با آن نود و نه دلار بتوانم ارزش آن یک دلار کارم را خوبی به دیگران نمایش دهم. این جمله ظاهراً مخصوص آن ور آبیها گفته شده چرا که در فرهنگ ما کم پیش میآید که آن یک دلار هم صرف اصل کار شود.
این روزها چنین وضعیت مشابهی برای ایرانسل رخ داده است. شرکتی که از میان هیچ چیز به وجود آمد و به واسطه تبلیغات گستردهاش جای خود را در میان مردم ـ که نمیدانستند اپراتور تلفن همراه دوتا هم میشودـ باز کرد و عملا راه صد سالهی شرکت ارتباطات سیار را یک شبه پیمود. این شرکت کوچک بعد از چند سال به یک غول بزرگ تبدیل شد. تا جایی که کیفیت خدماتش پشت کمیت آنها گم شد و کیفیت بالا را فدای قیمت پایین کرد. و حالا هرچه تعداد کاربرانش بیشتر میشود محبوبیتش کاهش مییابد و منفوریتش افزایش. اکنون از بستههای Gprs ارزان قیمتش که خیلی کم پیش میآید آنتن بدهد (اگر هم بدهد سرعتش کمتر از نصف استاندارد است) تا وایمکسی که اصلا به اینترنت وصل نمیشود تا نداشتن چیزی به نام احترام به حقوق مشتری و داشتن یک پشتیبانی خوب، همگی گویای این است که مرگ این غول بزرگ فرا رسیده. غولی که مانند بادکنکی به سرعت باد شد و حالا با کوچکترین ضربهای انفجارش گوش همه را کر میکند.
این را یادمان باشد که یک شرکت هر چه بزرگتر شود احتیاجش به رضایت مردم بیشتر میشود وگرنه مانند همان بادکنک میترکد.
اگر میخواهید از یک تجربهی زنده آگاه شوید این نوشته را بخوانید.