عشق یا خون [ نگاهی به فیلم سینمایی شهر زیبا ]

" توجه: این نوشته تنها حاصل برداشت های ذهنی من پس از دیدن فیلم بوده و به هیچ وجه یک نقد حرفه ای و یکدست نیست ."
دیگر با اطمینان می توانم بگویم هر وقت فرهادی در فیلمی دست ببرد آن فیلم تبدیل به یک شاهکار می شود البته اینها را بعد از دیدن " شهر زیبا " میگویم .  
قضاوت کنید عشق یا خون ! " اگه من یه روزی عاشق بشم نمی تونم فراموشش کنم حتی به خاطر جون یکی دیگه " اکثرا خیلی راحت می گن فراموش می کردم اما وقتی پای عشق برایشان در میان می افتد دیگر این جوری راحت سخن نمی گویند، چون حالا پای قضاوتی سخت در میان است . آیا حاضری عشقت را فراموش کنی ؟
داستان فیلم درباره ی نوجوانی به نام اعلا است که برای گرفتن رضایت از پدر کسی که به دست رفیق اش کشته شده از کانون بیرون می آید و همراه خواهر رفیقش(ترانه علیدوستی) برای جلب شاکی می کوشد . قاتل برای اینکه عاشق دختر بوده و دلش نمی خواسته او را به شخص دیگری دهند او را کشده . در پی این درگیری ها و گرفتن رضایت از شاکی داستانی مشابه برای پسر پیش می آید و او درگیر انتخابی سخت میان عشقش و خون رفیقش می شود .
تغییر خط داستان در یک ربع آخر بسیار حرفه ایست طوری پسر اصل هدفش، که آزادی رفیقش بود را فراموش کرده و در پی عشق خودش می تازد و دیگر ماجرای رضایت شاکی در داستانی عاشقانه گم می شود .
نمایش دختر به عنوان جنس لطیف و شخصی معصوم که دیگری را به بازی می گیرد؛ بار دیگر در این فیلم تکرار می شود . دختر را موجودی نشان می دهد که در نبود مرد بالای سرش از بین میرود و هنگامی که پسر را برای خودش حس می کند نوعی آرامش و خوشبختی در وجودش می افتد . این اتفاق در صحنه ی انتظار کشیدن برای دیدن پسر کاملا آشکار است . 
بعضی از صحنه ها به قدری زیبا کار شده که دیدن چندین باره ی آنها هم مرا خسته نمی کند . یکی از دلایل این زیبایی بازی خارق العاده ی ترانه علیدوستی است که به راحتی با حالت چهره اش از پس بسیاری از صحنه ها بر آمده .
زیباترین سکانس فیلم جایی است که اعلا و فیروزه در رستوران مشغول صحبت کردن هستند در همین سکانس چند دقیقه ای رابطه ی بینشان چنان اوج می گیرد که احساس مالکیت در حرکات پسر دیده می شود و لحظاتی بعد فیروزه با با احساس اشتباه و پشیمانی نوعی دست رد به سینه ی اعلا می زند . شاید بتوان این قسمت را بهترین و متفاوت ترین سکانس در سینمای ایران و جهان به شمار آورد . به نظر شما قرار دادن حالات خوشحالی ، عشق، صمیمیت، حیا ، خجالت، پشیمانی،مالکیت ، قدرت و نفرت در یک سکانس 5 دقیقه ، با بیانی روان و پایدار نمی تواند بهترین باشد؟!
کل فیلم شامل درگیری های تامتعادل عاشقانه است که با داستان اصلی گره می خورد اما در آخر هدف قرار می گیرد .
نشانه های فرعی باز هم نقشی اساسی برای رمز گشایی از داستان دارند . در طول فیلم صدای قطار با پیام از دست رفتن ، صدای نوزاد با پیام تنش و آزردگی ، سیگار کشیدن برای بی اهمیتی به خواسته ها از این موارد است .   
باز هم فیلم با پایانی گنگ تمام می شود تا مخاطب را اول از همه وادار به فکر کردن کند سپس او را باری دیگر به دیدن فیلم ترغیب کند . مطمئنم که اگر فیلم چنین پایانی نداشت من هم چنین پستی در وبلاگم نداشتم !
در پایان اعلا که به دنبال عشقش آمده و دیگر اهمیتی به آزادی دوستش نمی دهد با در پسته مواجه می شود و فیروزه با یک نخ سیگاری که می کشد جوابش را برای بیننده بیان می کند ( همین سیگار کشیدن در سکانس رستوران به معنای بی اهمیتی به علاقه ی اعلاست ) تا در سکانس آخر با صدای صوت و حرکت قطار نشان از دست رفتن خواسته و با صحنه های بریده بریده قدم زدن معنای نرسیدن به هدف را برای بیننده های نکته بین بیان کند .  

پست های مرتبط

ادامه نوشته »

در راستای روزی جهانی برای وبلاگها

31 جولای یعنی دو روز پیش، روز جهانی وبلاگ بود . همان طور که هر روز جهانی برای خودش رسم و رسوماتی دارد، این روز هم برای خودش مراسمی داشت . گرچه دیر از این موضوع مطلع شدم اما این باعث نشد تا مراسم این روز را به جا نیاورم .

اول از همه یک کپی برداری کوچولو از این پست وبلاگ نون وا :

دستورالعمل های روزجهانی وبلاگ:
۱- پنج بلاگ جدید را که برایتان جالب است پیدا کنید.
۲- به نویسندگان این وبلاگ‌ها یادآوری کنید که در روز بلاگ آنها را معرفی کرده‌اید.
۳- شرحی کوتاه درباره هر یک از این پنج بلاگ نوشته و به آنها پیوند دهید.
۴- نوشته روز بلاگ را در بلاگتان بنویسید.(همین چیزایی که در اینجا اومده)
۵- برچسب BlogDay2009 را با استفاده از پیوند
سایت تکنوراتی به مطالبتان افزوده و به سایت اختصاصی این روز پیوند دهید.

خوشبختانه بعد از یک روز جستجو هایم برای وبلاگهای جدید نتیجه داد و پنج وبلاگ واقعا خوب پیدا کردم  . در حین جستجو به این نتیجه رسیدم که واقعا کمبود یک سایت کارا برای گزینش و طبقه بندی وبلاگ ها به شدت حس می‌شود . تنها منبع من برای پیدا کردن وبلاگ جابلاگی بود که به امکانات ضعیفش محدود می‌شد . در ادامه به انجام مراسم می‌پردازیم :

پزشک

یک ماه است که راه اندازی شده و مطالب پزشکی اش توسط دکتر فرشید دبیرزاده نوشته می شود .اگر به همین شیوه پیش برود نوشته هایش تک است .از 5 نوشته اش 4 تای آنها برچسب “تذکر: عمده مطالب این نوشته از توصیه های مرکز کنترل بیماری‌های امریکا اقتباس شده است .” خورده که از طرفی به رسمی تر شدن بلاگ کمک و از طرفی آن را فاقد محتوای اختصاصی می‌کند. (فیـــــد)

آخرین پست‌ها :

Open Source Web Design

دو ماه است که کارش را شروع کرده اما کاملا حرفه ای مطلب می نویسد . محتوایش هم از نامش معلوم است . ( فیـــــد )

آخرین پست‌ها :

یه پسر بالغ

وبلاگش سه ماه سن دارد و در آن مطالب سیاسی و اجتماعی را با زبانی عامیانه و کنایی و البته طنز بیان می کند .(فیـــــــد)

آخرین پست‌ها :

زنده با مرگ

قبلاً در بلاگفا می‌نوشته اما اکنون در بلاگر پست می‌زند . سینا خان بابایی در رابطه با سینمای ایران و جهان می‌نویسد و انصافاً حرفه‌ای هم نقد می‌کند . ( فیــــد)

آخرین پست‌ها :

راوی رویا

هفت ماهی می شود که می نویسد . اما بازدیدهایش جواب این هفت ماه را نداده اند شاید چون کمتر کسی علاقه ای به ادبیات دارد . اما پست هایش اختصاصی و مباحث انتخابی اش جالب و خواندنی است . ( فیــــــد )

آخرین پست ها :

مرتبط

+ روز جهانی وبلاگ

+ بلاگهایی که باید دیده شوند

+ سایت این روز جهانی

Technorati Tags:

ادامه نوشته »

شماره 3 نشریه اکسیر

مطالب این شماره :

– پزشکی : از زندگی لذت ببرید untitled

– یادداشت : بله آقای وزیر

– ادبیات : برای صد سال تنهایی

– سینما : ربوده شده (taken )

– آنلاین : چو ورد پرس نباشد تن من مباد

– نرم افزار : در ویندوز احساس سبکی کنید

– موبایل : رویای HTC

تغییرات این شماره :

– تغییر در قسمت  پارسی بنویسیم

– تغییر شماره صفحات

– تغییر فونت از Arial به nazanin برای خوانایی بیشتر بر روی کاغذ

دانلود از box.net

با حجم 519 کیلو بایت

بایگانی شماره های قبلی

 

ادامه نوشته »

به راحتی هر چه تمام تر وبلاگ دار شوید

ساخت یک وبلاگ و مراحل ارسال یک مطلب برای خیلی ها کار پیچیده و دشواری است . حتی گاهی با سرویس های پارسی زبان نیز نمی توان کار کرد . اما امروز به معرفی سایتی می پردازیم که کارکردن با آن و داشتن یک وبلاگ را به راحتی یک آب خوردن می کند  .

سرویس تامبلر (tumblr) سایتی است این مشکل را برای شما امکان پذیر می کند . تنها کافیست به این صفحه رفته اکانتی را برای خود ایجاد کنید .

سپس به صفحه ی اصلیتان فرستاده می شوید . در این صفحه چند انتخاب برای ارسال پست پیش رویتان است .گزینه های ارسال صدا ، تصویر ، نوشته ، فیلم ، نقل قول و … از این جمله اند .در زیر این گزینه ها پست های دوستانتان ردیف می شود و اگر از هرکدام خوشتان آمد می توانید به آن امتیاز دهید . در پخش تنظیمات امکان تغییر قالب و یا ساخت یک قالب جدید را به راحتی هرچه تمام تر دارید . همین جا به تمام کسانی که قصد وبلاگ نویسی برای اولین بار را دارند توصیه می کنم از تامبلر استفاده کنند ، چون در گیری های و مشکلات وبلاگ را ندارد و مناسب کسانی است که می خواهند عشقی (منظور الکی است ) بنویسند .

در حقیقت تامبلر امکانات ساده ای را در اختیارتان می گذارد که می توانید بسیار گسترش اش دهید . امکاناتی مانند :

به کار بردن کد های جاوا و طراحی دستی بلاگ که همین مورد ممکن است موجب پایین آمدن کیفیت شود .

– گسترش پذیری بالا

– شبکه ی اجتماعی قوی که امکان دنبال کردن وبلاگ های دیگر و با خبر شدن از آخرین پست آنها در صفحه ی اول خود را دارید .

فوتوبلاگ من

معرفی این سرویس بهانه ای بود برای معرفی فوتوبلاگم . این فوتو بلاگ را با قدرت تامبلر ساخته ام و عکس هایی که بتوانند یک خبر مرتبط با دیجیتال را برسانند یا عکس های مهم سینمایی را در آن قرار می دهم . می توانید آن را در این آدرس ببینید .

ادامه نوشته »

حس متفاوتی از ترس درباره ی الی

وارد سینما می شوم . جایی را انتخاب می کنم و می نشینم .سینما خالی است ، آن هم سینمای اریکه .ناراحت می شوم از اینکه دارد در حق فرهادی ظلم می شود . آخر در میان هیاهوی انتخابات هم موقع فیلم دیدن است؟! به نظر می رسد چند دقیقه ای از فیلم گذشته . با این حال با دقت به دیدن ادامه ی آن می پردازم . و شروع می شود ؛ حس متفاوتی از ترس .  با جلو رفتن فیلم مو به تنم سیخ می شود . حس می کنم اتفاقاتی در حال رخ دادن است اما نمیدانم چه اتفاقاتی ! هر چه جلو میرویم ترسم بیشتر می شود ، نوعی ترس تقریبا شبیه همان که در هنگام دیدن دایره زنگی بر من وارد می شد . آخر فرهادی این بار با “ درباره ی الی “ نیز گل کاشت .

اصغر فرهادی : نکته ی مهم این است که هیچ کس در این دنیا حتی نمی داند اسم واقعی« الی» چیست . حتی خود من !

هنگامی که به آخر فیلم می رسیم فکر می کنم این معما بود که من را می ترساند . اما امروز با خواندن مقاله ی همشهری جوان در این باره به بعد دیگری از این فیلم چند بعدی پی بردم .

در این فیلم نوع متفاوتی از ترس به نمایش در می آید . ترسی که در آن نه خون است و نه اتفاق های لحظه ای . بلکه شما را با اصرار ، ابهام ، معما و از همه مهمتر دروغ می ترساند و به مراتب اثرش از دیگر ترس ها بیشتر است . اگر هنگام دیدن فیلم نترسیدید باید بگویم که آدم عجیبی هستید چون هر کسی از این همه دروغ و سیاه نمایی می ترسد .

فیلم از همان ابتدا طوری آغاز می شود که بینده متوجه ی متفاوت بودن آن است . برای همین با تمام هوش و حواس خود آن را تا آخر دنبال می کند . فیلمنامه و کارگردانی طوری است که بیننده از همان ابتدا تمام جزییات را زیر نظر دارد تا مبادا نکته ی خاصی را از دست بدهد .

اصغر فرهادی : من شب قبل از فیلم برداری این صحنه [ اجرای پانتومیم ] به تک تک بازیگر ها پنهان از بقیه درباره ی کاری که باید می کردند گفتم و با هر کدام هم جداگانه تمرین کردم . این صحنه به صورت مستند اجرا شد و بازیگرانی که در آن سکانس بازی می کردند ، نمی دانستند قرار است بقیه چه کلمه ای را بازی کنند . حسشان در لحظه ی کشف و حدس زدن کاملا طبیعی بود .

بیشتر نکته ی قوت فیلم در کارگردانی آن خلاصه می شود و ارتباط تمامی اجزا با یکدیگر . داستان هیچ حرف جالبی برای گفتن ندارد ( خیلی ها که به دیدن آن رفتند به این خاطر از فیلم خوششان نیامد ) برای همین از دیدن سه باره و چهار باره ی فیلم به هیچ وجه خسته نمی شوید .

شخصیت الی از ابتدای فیلم (مانند دیگر شخصیت ها) در راز آلودگی نهفته است که هیچ کس آن را نمی داند این راز آلودگی باعث می شود که تا آخر فیلم همراه دیگر شخصیت ها برای شناخت او همراه شوید و از این کار لذت ببرید .

شباهت این فیلم با دایره زنگی به صورت کامل مشخص است . جایی که در هر دو فیلم رو دست خوردن از یک دختر را آشکارا حس می کنید . با این تفاوت که دختر دایره زنگی در نهایت با آزادی تمام به راهش ادامه می دهد و دخترک این فیلم به سزای اعمالش می رسد .

یکی از هدف های این فیلم سخت نشان دادن قضاوت و با دیدی دیگر شک در مورد بدی دروغ است: بهتر بود در آخر فیلم برای حفظ آبروی الی و باقی گذاشتن تصویری خوب در ذهن نامزدش دروغی گفته شود یا برای رهایی خودشان از بند گرفتاری راستی رو شود و آبروی الی از بین برود. طوری که نامزدش دیگر برایش مهم نباشد که این خبر به دست خانواده اش می رسد یا نه ؟

اصغر فرهادی: نشانه هایی در همان فضای شاد بخش اول فیلم وجود دارد که تماشاگر احساس نگرانی می کند . مثلا در همان سکانس پانتومیم که می گویید ، بعد از گفتن کلمه ی افتادن دندان در خواب – که در تعبیر مرگ را دارد – صحنه به چهره ی پسرک کات می شود .

اگر زرنگ باشید تازه در آخر فیلم می فهمید که نشانه ها همه چیز را برای شما رو می کردند و اگر هم نه مثل من تازه بعد از فیلم به این موضوع پی می برید و در حین فیلم تنها سایه از این نشانه ها بر ذهن شما می افتد . تنها حس می کنید که اتفاقی در حال روی می دهد و همه چیز مشکوک است . اگر از هیچ چیز هم سر در نیارید فیلم شما را وادار می کند تا در جهتی که آن می خواهد حرکت کنید .مثلا صحنه ی بادبادک بازی الی (که جزو زیبا ترین سکانس هاست ) یک نشانه است . هنگامی که برای آخرین بار و احتمالا اولین بار آزادی و شادی را تجربه می کند . پس از آن لبخند بر روی لبهایش خشک می شود و به دخترک می گوید : “ بیا بگیرش من باید برم .” و برای همیشه میرود . انگار می شنود ؛ ناقوس مرگ را . این نشانه ای است که حتی با دانستن آن امید به زنده بودن الی تا آخر فیلم در شما وجود دارد و تنها هنگامی که جسد او را می بینید باور می کنید که او مرده است .

اگر چه پایان فیلم نوعی بی هیجانی بود و به خاطر شروع و میانه های قوی با هر پایان دیگری جذاب تر می شد اما با یک پایان مبهم مثل عدم وجود الی از ابتدا فیلم ، تاثیر اخلاقی خود که چند وجهی بودن دروغ بود را از دست می داد . اثری که فیلم درباره ی الی بر من گذاشت این بود که از این پس کاملا مراقب اطراف و رفتار اطرافیانم باشم . کسی را به راحتی شناخته شده نپذیرم و مبنی را به دروغ بودن بگیرم نه حقیقت .

اصغر فرهادی :یکی از اولین جرقه های فیلم یک تصویر بود . من تصویر مردی را می دیدم که در بعد از ظهر سردی با لباس خیس کنار دریا ایستاده و منتظر است که جنازه ی کسی از دریا بیاید … دریا واقعا عجیب است . هم تجسم بهشت در آن است و هم تجسم جهنم …

+ نوشته ی این وبلاگ و سایر نوشته ها اعم از وبلاگ ، مجله و هر رسانه ی مکتوبی به هیچ وجه صرف مطلع شدن از داستان ، جای دو بار دیدن فیلم را نمی گیرد . با این که نمایش فیلم در بسیاری از سینماها برداشته شده اما پیشنهاد می کنم برای حمایت از این شاهکار بزرگ هم که شده حتما سینمایی را جور کرده و آن را ببینید .

+ نوشته ی بامدادی در این باره

+ گفته های اضغر فرهادی برگرفته از گزارش روزنامه ی اعتماد ملی شماره های 944 ، 945 می باشد .

اولین کسی باشید که مطالب وبلاگ ر ا در فید خوانش می خواند . Billboard_Feed_32x32

اولین کسی باشید که مطالب وبلاگ برای ایمیلش ارسال می شود .

برای آگاهی از چگونگی این کار این صفحه را ببینید .

داستان دین و مرزها

دین لازمه ی زندگی انسان است . انسان بی دین بیشتر شبیه حیوان است تا انسان . این دین است که راه را برای ما روشن می کند تا مبادا به خاکی برویم یا بدتر از آن ؛ به دره سقوط کنیم . این عقاید، همگی بعد از دیدن فیلم unfaithful ( بی ایمان یا بی وفا ) به ذهن من هجوم آورد .

خیلی خوشحالم که از همان دوران کودکی دینی برای خود داشتم . دینی که برای من مرز ها را مشخص می کرد . هر چند که گاهی اوقات از روی نادانی پایم را از مرز ها آن ورتر می بردم و فکر می کردم انسان نباید به چیزی محدود  باشد . اما بعد از دیدن این فیلم اعتقادم محکمتر شد . فهمیدم که اگر دین نداشتم یا اگر دینم کمی مرا آزاد می گذاشت الان از حیوان پست تر بودم . اما دین مرا به اینجا رساند ؛ تا حداقل انسان بمانم .

داستان فیلم درباره ی یک زن است . اما این بار زنی که نه زیبایی دارد ؛ نه جوانی و نه برای رسیدن به عشقش تلاش کرده . او زنی است که چون دین ندارد یا بهتر بگویم دینش دستخوش تغییرات بسیاری شده . پس مرزهایش هم آن ور تر رفته – یعنی می گویند توی خاکی یا لبه ی پرتگاه هم اگر رفتی اشکال ندارد  و او به دره می افتد – چه چیزی می تواند بدتر از این باشد که زنی متاهل که شوهر و بچه اش را هر روز صبح بعد از بیدار شدن از خواب می بیند ، روزش را با مرد دیگری بگذراند و ادعا کند عاشق است … عاشق دو نفر – دین می دانسته که اگر همچین زندگی ای را قبول کند عواقب ناگورای برای انسان پیش می آید – شوهرش به این رابطه پی برد … آن عشق جاودانه بینشان پاره شد و جان انسانی دیگر نیز از میان برداشته شد ؛ تنها سر هوس بازی های زنی .

فیلم unfaithful فوق العاده تاثیر گذار و احساسی است .

نکات مثبت :بازی فوق العاده Diane Lane برای همسر از دست رفته اش ، موسیقی زیبا

نکات منفی:صحنه های بالای 16 سال

+اصولا یک فیلم را بیشتر به خاطر داستان متفاوتش می بینم تا موسیقی و فیلم برداری و… . برای همین هم ترجیح دادم داستان را برای شما نقد کنم و از خیر دیگر عناصر گذشتم .

+اطلاعات بیشتر از سایت imdb

 

اولین کسی باشید که مطالب وبلاگ ر ا در فید خوانش می خواند . Billboard_Feed_32x32  برای آگاهی از چگونگی این کار این صفحه را ببینید .

اولین کسی باشید که مطالب وبلاگ برای ایمیلش ارسال می شود .

سینما و اعتیاد

همیشه یکی از موضوعات جذاب جامعه برای تبدیل شدن به فیلمنامه اعتیاد بوده است . حال کارگردان ها و فیلمنامه نویسانی که کمی خلاقیت داشته اند توانسته اند این صحنه ها را به خوبی بازسازی کنند . عده ای هم که در همان تصور قدیمی باقی مانده اند و در نتیجه فیلمشان برای بیننده تاثیر گذار نبوده است .

دو فیلمی که اخیرا در سینمای ایران اکران و مورد تقدیر منتقدان و مردم هم واقع شده یکی خون بازی و دیگری سنتوری می باشد .

بعد دیدن فیلم دایره زنگی به شدت شیفته ی بازی و شخصیت باران کوثری شدم . برای همین هم در پی فیلمهای دیگری که اخیرا بازی کرده بود رفتم و با دو کار آشنا شدم ؛ یکی توفیق اجباری و دیگری خون بازی . اولی اصلا چنگی به دل نزد و فیلمی بود که با هدف قرار دادن سر سری زندگی بازیگری مشهور می خواست فروش خوبی را به دست آورد که همین هم شد . یعنی به فروشی دور و بر یک میلیارد تومان دست یافت . اما خون بازی … که مطمئنا فوق العاده ترین فیلمی است که در طی سال های گذشته با مضمون اعتیاد و دیدی خاص به این بلا ساخته شده . باز هم بازی فوق العاده بی نظیر باران کوثری که واقعا حقش بود سیمرغ را به خاطر بازی در این فیلم بگیرد .من که به هیچ وجه نتوانستم دو بازی اش در دایره زنگی و خون بازی را از یکدیگر جدا کنم .  ( شرمنده ! اگر می بینید اطلاعاتم قدیمیه به خاطر اینه که تازه به سینمای ایران علاقه مند شدم و قبل از این زیاد به این موضوع اهمیت نمی دادم ، مخصوصا به دیدن فیلم های ایرانی ) اما چه خوب است تا مقایسه ای داشته باشیم بین فیلم های خون بازی و سنتوری و بزنگاه که این روز ها از شبکه ی سه سیما در حال پخش است .

فیلم خون بازی اساسا بر پایه ی بازیگری قرار گرفته و داستان قرص و محکمی ندارد . این تنها بازی است که تمام شما را به دیدن آن وا می دارد . نمونه ی واضحی از ضعف فیلمنامه پایان آن است که بدون هیچ نتیجه گیری تمام می شود . به شخصه به این موضوع اعتقاد دارم که بعضی از داستان ها پایانشان را به دست بیننده می سپارند . ولی در خون بازی این شیوه متفاوت است . تمام فیلم در کش قوس این ماجرا طی می شود که سارا (باران کوثری ) می خواهد اعتیاد را ترک کند . گاهی اوقات می تواند خود را کنترل کند و آن را برای مدتی رها می کند و گاهی اوقات در برابر آن دوام نمی آورد و تسلیم می شود . حال پایان داستان بدون رسیدگی به این موضوع که آیا ترک می کند یا نه رها می شود . اگر بخواهیم برداشت دقیق تری داشته باشیم ، در صحنه ی پایانی فیلم هنگامی که مادر از پرستار می پرسد که » نکنه این دفعه هم نتونه » و پرستار می گوید » هیچ چیز غیر ممکن نیست » و در پی آن نگاه خیره ی سارا که نمایانگر این است که شاید باز هم نتوانم …

در آن سو فیلم سنتوری که گرچه داستان های دیگری هم در خود جای داده اما شاید بشود مسیر اصلی فیلمنامه را اعتیاد خواند . بر خلاف خون بازی این فیلم پایه ی محکمتری دارد و به قسمت های دیگری از عواقب اعتیاد روی می آورد . علی سنتوری در پی اعتیاد زجر زیادی می کشد ، به فلاکت می افتد و زندگی اش تباه می شود حتی در قسمت های انتهایی دیگر کفشی هم ندارد تا پا کند .از اعتیادش هیچ وقت پشیمان نشد و فکر می کرد با کمی اراده می تواند همه چیز را ترک کند ولی اراده اش را نداشت .فیلم سنتوری بر می خواهد این را بگوید که مواد با انسان چکار می کند و او را به چه جا هایی می کشد . اما سارای خون بازی بهترین شرایط را داشت . مادرش کنارش بود ، خودش می خواست اعتیاد را ترک کند ، عشقش در آن سوی دنیا منتظرش بود و بزرگترین فلاکتش غلت خوردن در گل و لای برای پیدا کردن مواد بود . گرچه همان حرف سنتوری را مبنی بر عواقب اعتیاد دنبال می کرد اما پیام اصلی اش همه گیری اعتیاد بود که هیچ کس را رها نمی کند .

حال هنگامی که همه در پی درست کردن چهره ای بد از اعتیاد هستند سریال بزنگاه با پیش و پا افتاده جلوه دادن این موضوع به نحو دیگری کار خود را دنبال می کند . البته این را هم باید در نظر گرفت شاید این دیدگاه متفاوت بهتر جواب دهد .که با ساده شمردن این موضوع از هیجان و تازگی که که در خیلی ها برای امتحان مواد به وجود می آورد بکاهد . باید ببینیم این شیوه تا چه اندازه می تواند تاثیر گذار باشد و آیا مسئولان هم می توانند این را درک کنند یا با تصمیمی زود هنگام باعث توقیف فیلم می شوند .

جدیدترین مطالب وبلاگ را از طریق فید Billboard_Feed_32x32 دنبال کنید . برای آگاهی از چگونگی این کار این صفحه را ببینید .

زیبای هیولایی

دیگر در این دنیای بی در و پیکر کمتر کسی را می توان پیدا کرد که به خواسته های نفسانی و شهوت خود جواب نه بدهد . کمتر کسی را می توان پیدا کرد که موقیتی برایش پیش بیاید و آن را رد کند . حتی پادشاه پیری در سرزمینی دور افتاده نیز خام این موقیت می شود و با اشتباهش جان خود و مردمش را به خطر می اندازد . زیبا رویی هیولایی جسم پادشاه را تسخیر می کند و تنها حاصل این تسخیر فزرندی است آمیخته به وجود هیولا که تا آخر عمر به دنبال پدر و گرفتن سهمش از زندگی است .

beowulf فیلمی از کمپانی بزرگ برادران وارنر است . داستان اصلی فیلم در رابطه با پاسخ دادن به هوس خویش و در پی آن یک عمر پشیمانی است . گرچه این موضوع پس از دیدن فیلم تا حدودی در ذهن بیننده گم می شود و فکر او را به سمت جلوه های ویژه ی فیلم می کشاند . اما اگر کمی ریز بین باشید و فیلم را آن سطحی نگاه نکرده باشید این تنها نتیجه ای است که حاصل می شود . استفاده ی بیش از حد از جلوه های رایانه ای باعث شده تا این فیلم بیشتر شبیه انیمشن های کودکانه باشد تا یک فیلم حرفه ای و همین نیز باعث شده تا از نظر منتقدان نمره ی خوبی نگرفته و صرفا به یک فیلم عام پسند تبدیل شود .تمام اجزای فیلم از محیط اطراف گرفته تا گریم بازیگران با رایانه ساخته شده طوری که در گریم جایی از پوست بدن متعلق به خود بازیگر نیست .حرکات در فیلم فوق طبیعی طراحی شده اند و با تغییر زاویه دوربین و چرخش 180 درجه ی آن به خصوص در جنگ های beowulf شما را به جنب و جوش وا می دارد و سخت می شود خیلی صحنه ها را با یک دفعه دیدن گذراند . موسیقی فیلم دل نشین و ممکن است در طول روز آن را مدام با خود تکرار کنید . صدا گذاری فوق العاده و در خیلی صحنه ها با افکت های مناسب تمام حس محیط را به بیننده القا می کند . مانند بیشتر فیلم های غربی این نیز دارای صحنه های جنسی است . اما این بار کارگردان پا را فرا تر گذاشته و صحنه هایی را بی مورد خلق کرده که باعث زشت شدن آن می شود . او باحذف این چنین صحنه ها می توانست به بیشتر کردن مخاطبانش حساب کند . در هر صورت در هنگام دیدن فیلم مراقب صحنه هایش باشید .

beowulf در کل فیلم خوبی است و ارزش دو الی سه بار دیدن را دارد .

نمی خواستم در این پست برای شما داستان را تعریف کنم بنابراین اگر علاقه ای به خواندن داستان دارید می توانید به این صفحه مراجعه کنید.