همان طور که احتمالا دیگر همهی خوانندههای این وبلاگ میدانند هفتهی پیش یک اتفاق به ظاهر مهم افتاد. استیو جابز مرد. این چند روز به قدری از این واقعه صحبت شد که شاید الان از خواندن این نوشته حالتان بهم بخورد اما من این تضمین را میدهم که قرار است موضوع را از دیدگاه دیگری بررسی کنم.
من از مرگ جابز همان قدر ناراحت شدم که مثلا از مرگ مدیرعامل نوکیا ناراحت میشدم. جابز برای من انسانی بود که نه از محصولاتش استفاده میکردم نه افکار و عقایدش را میشناختم و نه حتی صدایش را شنیده بودم. جابز برای من صرفا تصویر مردی بود که هر از چند گاهی روی مانیتور میدیدم و خبری را دربارهی محصولاتش میخواندم و بیتفاوت از کنارش رد میشدم. این چند روز هم خیلی سعی کردم تا از کنار مرگش مانند محصولاتش بگذرم اما با برخوردهای عجیبی مخصوصا از طرف کاربران ایرانی مواجه شدم که نگذاشت بیتفاوت باشم. کاربرانی که در بهترین حالت تنها میتوانستند از محصولات قفل شکسته و قاچاق اپل استفاده کنند. اپلی که در سرتاسر ایران حتی یک نمایندگی رسمی هم نداشت.
پس از وقوع این حادثه خیلیها انگار عزیزترین فرد زندگیشان را از دست داده باشند در وصف جابز شروع به مرثیه سرایی کردند و گفتند که زندگیشان دیگر تاریک شده و دیگر امیدی به زندگی ندارند و نمیدانند ادامهی دنیا چه میشود. یکی زندگیش را مدیون جابز دانست و گفت:«شاید اگه جابز نبود زیبایی، نوآوری، شکوه و سادگی که تو زندگی هامون هست هم نبود» و مجله عصر ارتباط پا را فراتر گذاشت و تیتر زد که:« آقای اپل سیب را به بهشت برگرداند» به همین سادگی سرنوشت آن دنیایش را هم رقم زدند.
از نظر من جابز هیچ کاری نکرد نه چیزی را اختراع کرد و نه خدمت جدیدی را ارائه داد. مثلا خیلیها در حالی جابز را مخترع محیط کاربری گرافیکی میدانند که این کار ۶ سال قبلتر توسط زیراکس انجام شده بود یا نوکیا خیلی قبلتر از اینکه آیپد توسط اپل معرفی شد دستگاههایی با عنوان تبلت را عرضه میکرد.
جابز نه مخترع بود نه خدمتی به بشر کرد. جابز تنها یک چیز داشت:«تلقین قوی». او همه چیز را به کاربرانش تلقین میکرد. او برای کاربرانش ایجاد نیاز میکرد. در اینجا میتوانم بگویم او یک انسان فوقالعاده بود او نیاز به استفاده از تبلت و تلفنهای هوشمند را در خیلیها پرورش داد. تا قبل از معرفی آیپد تلفنهای لمسی وجود داشت حتی App ها هم وجود داشتند اما کمتر کسی به آنها احساس نیاز میکرد. جابز این احساس نیاز را در ما به وجود آورد. او خالق نبود او یک مبلغ بود و با تبلیغهایش مسیر صنعت تکنولوژی را هدایت میکرد. حتما اعتراف میکنید که همایشهای اپل از خود شرکت و مدیر عاملش هم معروفتر بود چون در این همایشها به زیبایی برنامهی تمام شرکتهای تکنولوژی برای سالهای آینده رقم میخورد.
جابز با زیرکی و نازک بینیاش ما را مجبور میکرد که از محصولاتش استفاده کنیم و وارد زندانهای زیبایش بشویم. دیگر کار تمام بود چه کسانی که در این زندان گیر افتاده بودند چه بقیهی افراد که زندان را از دور دیده بودند همه مات زیبایی و امکانات زندان میشدند. جابز یاد داد که نازکبین و دقیق باشیم و او اینگونه استیو شد.
حقیقتا دیدن اینهمه آدم که برای درگذشت استیو جابز تا این حد واکنشهای قوی نشون دادن جای تامل داره. بزار خوب نگاه کنیم – اگر ادیسون هم امروز فوت شده بود به اندازه ی استیو جابز بهش پرداخته میشد؟ با اونمه «خدمت» و نه صرفا یک تجارت که هر شرکت و فرد دیگه ای بدنبالش هست. چرا؟ چون اپل (به هر ترتیب) شده نماد متفاوتبودن، از شعارش گرفته تا سیاست خودخواهانه ی تعریف امکاناتش – تا قیمتهای نامعقولش و… اپل واقعا به کاربرانش کمترین اهمیتی نمیداد، حالا ایرانی ها جای خود.
[…] این مطلب رو بنویسم شک داشتم بنویسم یا نه تا اینکه این مطلب رو خواندم و با دلی قرص انتشار […]